در کتاب بازی همراهمون باشید:
این کتاب، عاشقانهای است پر از صداقت، احساس و پاکیزگی روستایی.
کتاب «حاج جلال» فصیح ترین اثر از ادبیات جنگ است که مردم عادی با آن درگیر بودند. حاج جلال و پسرانش برای جنگ تربیت نشده بودند اما نان شان را از زمین درمی آوردند و حالا زمین شان در خطر بود. باید چه می کردند. دست به کار شدند تا از زمین و سرزمین خود دفاع کنند. حدس و گمان مان درست از آب درآمد و خانم نظری توانست حق مطلب را در نویسندگی این اثر به درستی ادا کند. به شکلی که لحن ها و صداها درست از کار درآمده است.
کتاب حاج جلال عاشقانه ای است پر از صداقت، احساس و پاکیزگی روستایی. در این کتاب متوجه می شوید که حاج جلال چگونه ازدواج کرد و به زندگی پرداخت. سنت هایی که در کتاب می بینیم هر چند ممکن است امروز برخی از آنها کمرنگ شده باشد اما در کتاب این سنت ها به درستی و خوب منعکس شده است.
بریدهای از کتاب حاج جلال
هشت هفت کیلومتر با قایق توی آب رفتیم تا رسیدیم به اول کانال ماهی و آنجا پیاده شدیم. کانال سیمانی بود و پر بود از جنازه عراقی ها. چهار دست و پا مجبور شدیم از روی آن ها رد شویم. پایم می افتاد روی شکم باد کرده شان و صدا می داد.چندبار وسط راه عق می زدم. اما باید می رفتیم، با همه احتیاطی که می کردم، آن قدر چهار دست و پا رفتیم که دست ها و زانوهایم تاول زد.
شروع کتاب با عنفوان نوجوانی حاج جلال مصادف است، زمانی که ۱۴ سال بیشتر ندارد و کلاس چهارم (چون مدرسه روستای آنها دیر ساخته شد) بوده است. حاج جلال از مدرسه زمان شاه می گوید از بعضی معلمهای مرد مذهبی، از معلم خانم بی حجاب،از برخورد با او و ابا نداشتن از کسی برای این که حق را بگوید. در همین زمان هاست که پدر حاج جلال (که مردی مقتدر و متدین است) تصمیم می گیرد، حاج جلال باید با دختر یکی از دوستانش ازدواج کند. وی دوسال با افروز نامزد بود و در این دوسال هم کم او را می دید و دلش پر می زد برای او، هم خجالت می کشید.
بعد از نامزدی ازدواج کرده و به اتاقی از خانه پدر نقل مکان می کنند. آنان زندگی سختی داشتند با کار کردن بر روی زمین پدر، گذران زندگی میکنند، هم خودش و هم افروز به سختی کار میکنند. در سن ۱۷ سالگی اولین فرزندش به دنیا می آید، با وجود این هنوز از افروز خجالت می کشد.
بعد ها، زمانی که صاحب عروس و داماد می شوند، هنوز خوشحالی و سرمستی پیروزی انقلاب در کامشان بود که صدام شروع به تجاوز و حمله وحشیانه می کند، می آید زمینشان که حکم ناموس برایشان دارد را از دستشان در بیاورد. برای حفظ خاک و ناموس رفتند به جبهه جنگ و دفاع. دو پسر و دو داماد را در راه دفاع از خاک و اسلام از دست می دهند. ابوالقاسم پسر کوچکش تازه چند ماهی شده بود که به وصال یار رسیده بود که برای ادای وظیفه بزرگ تازه عروس را می گذارد و به حجله ای دیگر می شتابد. خود حاج جلال نیز در این راه جانباز می شود.
کتاب حاج جلال اثر لیلا نظری گیلانده برگزیده بخش ویژه جایزه ادبی جلال آل احمد در سال ۱۴۰۰ شده است.